بابیک مطالب طنز | مطالب جالب
|
||
محل درج آگهی و تبلیغات
به داداشم گفتم دلم درد میکنه چیکا کنم؟!!
گفت برو تو دستشویی دست بنداز ته گلوت... گفتم واسه چی؟واسه اینکه بالا بیارم؟؟ . . گفت پ ن پ واسه اینکه ب*ر*ی*ن*ی یعنی نابود شدما:|| .......................................................... دیروز رفته بودم گوشی فروشی گفتم گلکسیA5 دارین؟ گفت گوشیه؟ گفتم پ ن پ چاه باز کن توالته طرف پنج شیش تا GLX کرد تو حلقم بعد انداختم بیرون ملت چقدر بی اعصاب شدن طبقه بندی:
به داداشم گفتم دلم درد میکنه چیکا کنم؟!!
گفت برو تو دستشویی دست بنداز ته گلوت... گفتم واسه چی؟واسه اینکه بالا بیارم؟؟ . . گفت پ ن پ واسه اینکه ب*ر*ی*ن*ی یعنی نابود شدما:|| .......................................................... دیروز رفته بودم گوشی فروشی گفتم گلکسیA5 دارین؟ گفت گوشیه؟ گفتم پ ن پ چاه باز کن توالته طرف پنج شیش تا GLX کرد تو حلقم بعد انداختم بیرون ملت چقدر بی اعصاب شدن
سلام ...آقا دیشب بلند شدم رفتم دستشویی توی حیاط عباس خواب خواب بود ولی
باهر صدای کوچیکی از خواب بیدار میشه واسه همین آروم رفتم چراغ هم روشن
نکردم وقتی که برگشتم آروم داشتم درو میبستم که یهو عباس گفت دم در بده بیا
تو منم فکر کردم داره خواب میبینه آروم حرکت کردم که یهویی داد زد مریم
دزد پاشو دزد زنگ بزن پلیس منم که انگاری بهم شوک وارد شدهداد زدم دزد
بگیرش عباس کجاس دوید سمت من من رفتم سراغ کلید برق اونم دنبالم داشت داد
میزد مرتیکه عوضی وایسا ببینم منم نمیدونستم چیکار کنم کیلد رو زدم تا عباس
منو دید گفت پس دزده کو منم که تازه دو هزاریم افتاده بود گفتم من رفته
بودم دستشویی همین دزدی نبود ترسوندیم ساعت سه نصف شب دزد کجا بود اونم که
تازه فهمیده بود جریان چیه عین دیوونه ها داشت میخندید گفتم چته گفت اگه
یه ثانیه دیگه کلید برق رو نمیزدی گرفته بودمت زیر مشت و لگد
من :-0 عباس :-) دزده بیچاره که نبود :-( طبقه بندی:
سلام ...آقا دیشب بلند شدم رفتم دستشویی توی حیاط عباس خواب خواب بود ولی
باهر صدای کوچیکی از خواب بیدار میشه واسه همین آروم رفتم چراغ هم روشن
نکردم وقتی که برگشتم آروم داشتم درو میبستم که یهو عباس گفت دم در بده بیا
تو منم فکر کردم داره خواب میبینه آروم حرکت کردم که یهویی داد زد مریم
دزد پاشو دزد زنگ بزن پلیس منم که انگاری بهم شوک وارد شدهداد زدم دزد
بگیرش عباس کجاس دوید سمت من من رفتم سراغ کلید برق اونم دنبالم داشت داد
میزد مرتیکه عوضی وایسا ببینم منم نمیدونستم چیکار کنم کیلد رو زدم تا عباس
منو دید گفت پس دزده کو منم که تازه دو هزاریم افتاده بود گفتم من رفته
بودم دستشویی همین دزدی نبود ترسوندیم ساعت سه نصف شب دزد کجا بود اونم که
تازه فهمیده بود جریان چیه عین دیوونه ها داشت میخندید گفتم چته گفت اگه
یه ثانیه دیگه کلید برق رو نمیزدی گرفته بودمت زیر مشت و لگد
من :-0 عباس :-) دزده بیچاره که نبود :-( نوشته شده در تاریخ سه شنبه 31 مرداد 1396 توسط محمد محمدی
عاقــــآ بندهــ بعد از قرن ها اومدم با داداشم مهربون باشمـ.حالا داداشم
دراکولا دهه نودیه.بهش میگم داداش گلم بیا ببرمت پارک.بهم یه نگاه اندر
خودت خری بهم انداخته میگه فک نکن نمیدونم میخوای ببری نفله ام کنیا!حالا
من کف کرده بودم گفتم خو باشه نیا.بعد دوباره صدام کرده میگه سوگل تو از من
بدت میاد؟بهش میگم چرا میگه تو بگو میگم آره ازت بدم میاد حالا چرا پرسیدی
بهم میگه خواستم بدونم اگه از من خوشت نمیاد به بابا بگم بُکُشت.
من@ـــــ@ سیتوپلاسم *_* داداشم :) طبقه بندی: نوشته شده در تاریخ سه شنبه 31 مرداد 1396 توسط محمد محمدی
عاقــــآ بندهــ بعد از قرن ها اومدم با داداشم مهربون باشمـ.حالا داداشم
دراکولا دهه نودیه.بهش میگم داداش گلم بیا ببرمت پارک.بهم یه نگاه اندر
خودت خری بهم انداخته میگه فک نکن نمیدونم میخوای ببری نفله ام کنیا!حالا
من کف کرده بودم گفتم خو باشه نیا.بعد دوباره صدام کرده میگه سوگل تو از من
بدت میاد؟بهش میگم چرا میگه تو بگو میگم آره ازت بدم میاد حالا چرا پرسیدی
بهم میگه خواستم بدونم اگه از من خوشت نمیاد به بابا بگم بُکُشت.
من@ـــــ@ سیتوپلاسم *_* داداشم :)
یادش بخیر بچگیا
وسطی بازی کردن تو کوچه تا لنگ ظهر بچه ک بودیم مث الان ک نبود...اوج کل کلامون با پسرای محل تو چن جمله خلاصه میشد: دخترا شیرن مث شمشیرن..پسرا موشن مث خرگوشن پسرا پنیرن دس میزنی میمیرن پسرا بادکنکن دس میزنی میترکن اونام برعکس این جملاتو واسه ما میخوندن :) اوج خرکیف شدنمون وقتی بود ک فامیل دور هم جم میشدیم و فوتبال نود و هشت بازی میکردیم با پلی استیشن پسر خالم... همون فوتبال کم کیفیت ک الان هیچ بچه دهه هشتادی زیر بارش نمیره واسه ما بچگیه...خاطرس... اونوقتا ک ایفون تصویری و اینا نبود زنگ در همسایه ها رو میزدیم و با تموم سرعت در میرفتیم...چه هیجانی داشت. ولی وای ب حال وقتی ک مچمونو میگرفتن اوضاعمون میشد مث دامب تو سریع و خشن 7 طبقه بندی:
یادش بخیر بچگیا
وسطی بازی کردن تو کوچه تا لنگ ظهر بچه ک بودیم مث الان ک نبود...اوج کل کلامون با پسرای محل تو چن جمله خلاصه میشد: دخترا شیرن مث شمشیرن..پسرا موشن مث خرگوشن پسرا پنیرن دس میزنی میمیرن پسرا بادکنکن دس میزنی میترکن اونام برعکس این جملاتو واسه ما میخوندن :) اوج خرکیف شدنمون وقتی بود ک فامیل دور هم جم میشدیم و فوتبال نود و هشت بازی میکردیم با پلی استیشن پسر خالم... همون فوتبال کم کیفیت ک الان هیچ بچه دهه هشتادی زیر بارش نمیره واسه ما بچگیه...خاطرس... اونوقتا ک ایفون تصویری و اینا نبود زنگ در همسایه ها رو میزدیم و با تموم سرعت در میرفتیم...چه هیجانی داشت. ولی وای ب حال وقتی ک مچمونو میگرفتن اوضاعمون میشد مث دامب تو سریع و خشن 7 نوشته شده در تاریخ سه شنبه 31 مرداد 1396 توسط محمد محمدی
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 31 مرداد 1396 توسط محمد محمدی
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 24 مرداد 1396 توسط محمد محمدی
نقاشی سه بعدی زیبا روی قهوه +تصاویر مجموعه : تصاویر گوناگون نقاشی روی قهوه در سال های اخیر بسیار پرطرفدار شده است به طوری که بسیاری از هنرمندان زمان خود را صرف این نقاشی ها می کنند. آن ها با استفاده از شیر یخ زده و البته تکنیک های خاص این نقاشی ها را می کشند. "کوهی ماتسونو" یکی از هنرمندانی است که عرصه نقاشی های روی قهوه را دگرگون کرده است و حالا سبکی جدید را قصد دارد وارد این کار کند. او این روزها می تواند روی قهوه های خود نقاشی های سه بعدی بسازد.
این هنرمند این روزها در یک رستوران مشغول به کار شده است و با کشیدن نقاشی های سه بعدی روی قهوه مشتریان را شگفت زده می کند همچنین از این راه زندگی خود را نیز می گذراند. او توانایی ساخت اشکال و منظره و صورت های مختلف را به صورت سه بعدی دارد. این هنرمند تا به حال از راز کار خود با کسی سخن نگفته است و معمولا سعی بر آن دارد تا روزانه یک شکل جدید را به کار خود اضافه کند. این هنرمند ژاپنی در جشنواره های تزئین خوراکی نیز مقام هایی را بدست آورده است.
منبع:yjc.ir
|
|
|
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک |